همیشه از خداحافظی بدم میاد ٬ همیشه از خداحافظی یه چیز یاد می گیرم !
همیشه موقع خداحافظی کم میارم و خودم رو گم و گور می کنم عین آدم دزد و دله ای که درست یه لحظه پیش از اون که داره راهش رو می کشه بره ٬ یه چیزی کش می ره !
همیشه توی اون لحظه حرف زدن یادم می ره ٬ عینهو بچه ای که یه کم تک زبونی هم حرف می زنه و حالا مجبورش کردن واسه یه ایل آدمیزاد انشای تابستون رو چگونه گذروندید ٬ بخونه!
همیشه درست همون ثانیه که دستت رو بلند می کنی که برام تکون بدی ٬ همون جوری سرپا با چشم های بهت زده و خیس عینهو عقب مونده ها خیره می شم به شونه ات که چطور می چرخه واسه دست تکون دادن و انگار از توی دستت یه عالمه پروانه پر می کشه تو هوا ٬ بعد من دستامو عین بادبزن برقی وسط زمستون یخ تکون می دم و زل می زن توی چشمات که یعنی خداحافظ !
همیشه اون لحظه مثل زن های کارتون ژاپنی که با لباس پف پفی دنبال کالکسه می دون ٬ سکندری می خورم !
لحظه دیدنت اون قدر خوشحال می شم که انگار تمام دنیا رو بهم دادن و لحظه رفتنت انگار همون دنیا رو ٬ رو سرم خراب می کنن
SAVAN
اعتراض به فیلم 300
برای امضای اعتراض نامه به سایت زیر مراجعه کنید:
این فیلم ایرانیان را به صورت موجودات و حشی نمایش داده:
http://www.petitiononline.com/BTM3/petition.html
یه کوه روی دوشم گذاشتن این زمینیهای نا مهربان،
کوهی به سنگینی غمهای دل عاشق دلشکسته،
کوهی به سختی قلب نا مهربانشان،
کمرم خم شده،ذهنم مشغول،قلبم مسخ شده.
وقتی خورشید هست همه جا رو تاریک میبینم
به راستی سپیدی ها کجایند،
آیا در پس ابرانی سپید پنهان شده اند و یا در پس ابرانی سیاه زندانی.
میدانم که باران محبت خواهد بارید ولی از این رنج می برم که نمیدانم چه زمانی
،و آیا می مانم تا آن زمان، آیا میتوانم کمر صاف کنم و حتی به روی نا مهربانان سرزمینم لبخند بزنم و اشکهای دروغین آنها را با مهربانی واقعی خود بزدایم.
ای کاش باران زودتر ببارد تا این ماسکهای دروغین از روی صورتها به کناری رود
و آشنا شوم با انسانهای جدید و واقعی سرزمینم.
چشم انتظار آن روزم
ـــــــــــــــــــــــــــــ-
درود و بدرود. فعلا
فقط اینکه ...
نوروز تو پر شور
نوروز من پر سوز .
_____________
بی سلام بی خداحافظی میان این و ان یک کلام آن اینکه........
به امید دیدار.
بهاری بمان همه جا / همه وفت / همین
آری زمستان ،بهاری شدن را باور کرد،
چرا که نقشبند قضا ، در درون شکوفه ی جانش خزیده
.طبیعت شرح حال سوختن شمع است و چرخیدن پروانه گرد آن که چه عاشقانه میسوزد
زمستان شتابان ، راه معرفت را به عاشقان به ودیعه نهاد
.تا پرگار ایام نقطه ای برای بهانه ها بیابد و دائم بچرخد دایره وار
و این چرخش چه پر رمز و راز است و چه حکایت ها به دنبال.
و من حکایت نویسی گمگشته و حیران در این وادی
نمیدانم چه بگویم / چه بنویسم / تا قطره ای باشد در مقابل دریا. فقط دست به دامان کسی میشوم که این گردونه دوار را چرخاند و چرخیدیم / دیدیم و دیدی ولی افسون که ندیدم و ندیدی آنچه باید میدیدیم
تحویل امسال عهدی میبندم با خودم تا اگر عمری باشد و توفیقی ببینم آنچه را که باید
برای تو همراه همیشگی هم از درگاه حق توفیقی خواستارم روح افزا و ماندنی
باشد که فراموشت هم نشوم . همین
________________
ایام بکام .فردایت متعالی . فعلا
سلام عزیز
خوشحالم که بالآخره آپ کردی
آپ زیبایی بود
امیدوارم سال خوبی داشته باشی
من هم آپ هستم خوشحال می شم سر بزنی
موفق باشی
بابای
سلام ...خوبی ؟ می گما ...این نوشته ات چقدر آشنا بود ...انگار یه جا خونده بودمش ( چشمک )
سلام سلام
از خداحافظی نوشتی
و از حس و حالش بعضی وقتا اگه خدا حافظی نباشه لحظه ی دیدار اونقدر شیرین نیست
چی گفتم؟
من لینکت کردم خوشحال میشم بیای و اپم فدات ببای
کلیو اوشاغلر الردلر ژس گته گه
سلام فراون خدمت شما
میگویند اگر خواهش دوباره دیدن دوست یا عزیزت را داردی هرکز با او خدا حافظی مکن چون خدا حافظی به معنی است که شاید بینی او را یا نه اما بگوید. امید دیدار یا میبینمت یا همچو چیز.
وبلاگ زیبای دارید موفق شاد و باشید
من از خدافظی بیزارم احمقانه است و زوری!
راستی سلام...
زیاد فارسی نمینویسم... ولی از مطلبت خوشم اومد... اگه خواستی... یه سری هم به من بزن... هنوز خیلی نوپام... میتونی بخش فارسی رو بخونی اگه اهل انگلیسی نیستی...
موفق باشی همیشه
سلام
وبلاگ زیبایی داری.
ممنون که به وبلاگ من اومدی.بازم به وبلاگ من بیا.
فعلا بای...
؛عزیز جان و دل...
قلبم مجاور نفس هایت می تپد؛ هستی من ؛ بودنت ضامن زندگی من است
kheili jaleb bood choon didam vazifam doonestam nazaramoo begam albate age ghabel bedoonid
قلب من یک آسمان آبی نبود
اما
عشق تو - در آن- یک ستاره ی درخشان شد
بعد از ۲سال اومدم اینجا